اصطلاح شماره 21
Once in a blue moon
معني: گهگاه، هر از گاهی، به ندرت
- Once in a blue moon my wife and I eat at a very expensive restaurant.
- هر از گاهی من و همسرم در یک رستوران بسیار گرانقیمت غذا میخوریم.
- Snow falls on the city of San Diego once in a blue moon.
- به ندرت در شهر سان دیگو برف میبارد.
نظرات شما عزیزان:
ارسال توسط
آخرین مطالب